يکی بود، يکی نبود،غير از خدا هيچ کس نبود، پيرمرد و پيرزنی با دو نوه ی کوچک شان در مزرعه ای زندگی می کردند. پيرمرد هر سال در مزرعه اش چيزی می کاشت. آن سال هم تصميم گرفت چغندر بکارد. پيرمرد و پيرزن و نوه هايشان مثل هر سال، زمين را آماده کردند و تخم چغندررا پاشيدند. چيزی نگذشت که مزرعه سرسبز شد و برگ چغندرها بزرگ و بزرگتر شدند.
روز شنبه 14 آبان ماه ۱۴۰۱ خانم تقی زاده در زنگ فارسی درس ” چغندر پربرکت ” را تدریس کردند . در این زنگ دانش آموزان با کمک معلم و با آوردن چغندر وگذاشتن کلاه و ریش و گریم نمایش چغندر پر برکت را اجرا نمودند . این نمایش با هدف آشنایی دانش آموزان با واژه ی « پر برکت » و همچنین ایجاد حس همکاری ، مشارکت گروهی و ایجاد شور و اشتیاق در دانش آموزان ، برکت در کلاس اجرا شد.